نوشتن در آستانه

تسلای خاطری ... عجیب، مرموز، چه بسا خطرناک و شاید رهایی بخش http://t.me/elhammrad

نوشتن در آستانه

تسلای خاطری ... عجیب، مرموز، چه بسا خطرناک و شاید رهایی بخش http://t.me/elhammrad

باید صدایت بزنم... باید کنارت بمانم

سرزمین عزیز ما زخمی است، از ناکامی‌هایی که به موقع فهمیده نشده‌اند، از شکست‌هایی که هنوز درک نشده‌اند و بیماری‌هایی که تا امروز حتی پذیرفته نشده‌اند. دشوار است کسی را بیابید که از وضعیت امروز جامعه راضی باشد. حتی کسانی که دهه‌ها مجذوب و مطیع ساختارهای رسمی بوده‌اند، یا حتی همیشه از سیاست دوری کرده‌اند و سرشان به قولی در لاک زندگی خودشان بوده است و به کمترین‌ها قانع بوده‌اند، نمی‌توانند اضطراب و دلگیری‌شان را پنهان کنند.

تصویر جامعه حتی با امیدوارانه‌ترین شمایل‌ها هم بحرانی است. برای هر کسی، چیزی در اقتصاد به گل فرو رفته، مدیریت نابسامان اجتماعی، آشفتگی سرسام‌آور فرهنگی، ناکارآمدی‌ها، به محاق رفتن اخلاق و تبعیض و بی‌عدالتی‌های فراوان و... هست که فرصت یک بار خوب زندگی کردن در وطنش را بسیار سخت و حتی ناممکن کند.

شاید یک مانع بزرگ برای پرداختن به هر نوع چاره‌جویی و راه حل برای هر کدام از مشکلات‌مان، این است که سیاستمداران و تدبیرگران ما همچنان از درک ناکامی سیاست‌های خود عاجزند. این عجز آشکار می‌تواند دلایلی ذاتی نظیر بهره‌ی کم هوشی و یا بدوی مثل نداشتن دانش و مهارت لازم و یا علل روان‌شناختی مثل توهم قدرت مطلق داشته باشد. این که تمرکز و انباشت قدرت چنان آن‌ها را در محاصره و اسیر خود کرده است که هنوز قادر به درک محدودیت‌های خود و پیچیدگی‌های امور مربوط به اداره‌ی یک کشور نشده‌اند. هر چه هست گویا به شدت باعث فاصله گرفتن آن‌ها از واقعیت‌های سخت شده است. در هر موردی می‌توان شاهد بود و مثال‌هایی از امور روزمره آورد که چگونه جزئی‌ترین مسائل که در دنیا با عقل و درایت کنترل شده‌اند، به ما که رسیده‌اند تبدیل به بحران و فاجعه شده‌اند.

اما حرف این است که این شعار دادن‌ها و به مقصد نرسیدن‌ها در سیاست داخلی و سیاست خارجی هزینه و  نتیجه‌ی یکسانی ندارد. تاریخ ما لبریز از آزمون و خطاست. مسیر انحطاط و زوال قدرت‌ها هم تا بخواهید روشن است. پس چرا نمی‌نگرند و نمی‌شنوند؟

در عرصه‌ی سیاست و تدبیر داخلی شاید بتوان با دوختن دهان رسانه‌ها رندی و پنهان‌کاری کرد، متر و خطکش‌ها و حتی آرمان‌ها و ایدئولوژی‌ها را دست‌کاری کرد، تا بشود از نجابت مردم سوء استفاده کرد، گاهی دست نامشروع به باتوم و سرکوب برد و واقعیت‌ها را حتی اگر شده به طور موقت وارونه جلوه داد.

 مسلم است که سیاست خارجی و روابط بین‌الملل چنین ترک‌تازیهایی را از ما برنمی‌تابد. آن جا دیوار انکار و حاشا کمی کوتاه است. ممکن نیست کشورهایی که در موضع قدرتمندی با هم روابط و تبادل منفعت‌های متقابلی دارند، صرفاً با تعارفات و حتی هدایای ما برای تحقق شعارهای ما از منافع مشترکشان چشم بپوشند. ممکن نیست آن‌جا بتوان معیارها و مؤلفه‌های توسعه را از ته خواند. ممکن نیست در اتاق‌های شیشه‌ای جهان بتوان برای طولانی مدت، چیزی را پنهان یا مشکلی را فرافکنی کرد و از پاسخ‌گویی طفره رفت.

امروز افرادی غرق در ایدئولوژی حاکمیت که هنوز نسبت عمیق و تودرتویی پیچیده‌ی سیاست و اقتصاد را درک نکرده‌اند، می‌توانند منشأ تصمیم‌گیری‌های خطرناکی برای نسل امروز و آینده باشند. البته برخی از تحلیل‌گران و اهالی رسانه، حتی آرزوی برداشتن گام‌هایی چنین بی پروا در عرصه‌ی سیاست خارجی را نشان عقلانیت حاکمیت می‌دانند. این که بالاخره بازوهای دیپلماتیک با غلبه بر بازوهای انقلابی و احساسی به توازن قوا و ایدئولوژیک بودن شعار استقلال در دنیای بعد از جهانی‌‌شدن پی برده‌اند و سعی در مشارکت فعال و ایفای نقش در داد و ستدهای بین‌المللی قدرت دارند. اما با درک موقعیت و وضعیت کنونی کشورمان، نیازی به تفصیل ندارد که چنین اسناد و همکاری‌هایی به این می‌ماند که در شرایط غیر عادی و تحت فشار و از سر ناچاری به ناگاه تیری در تاریکی پرتاب کنید. نکته این جاست که درعرصه‌ی روابط بین‌الملل نمی‌شود بعدها دور محل اصابت تیر، دایره‌ای کشید و آن را هدف نامید.  


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد