نوشتن در آستانه

تسلای خاطری ... عجیب، مرموز، چه بسا خطرناک و شاید رهایی بخش http://t.me/elhammrad

نوشتن در آستانه

تسلای خاطری ... عجیب، مرموز، چه بسا خطرناک و شاید رهایی بخش http://t.me/elhammrad

پریشانی‌های تُرلس جوان

تصور می‌کنم اغلب پس از وقوع یک سلسله ناکارآمدی‌ها و فجایع و سوءتفاهم‌ها در جامعه بالاخره روزی غائله ختم می‌شود؛ ولی نه با حضور عقلانیت و خرد و اعتماد؛ که در اصل با سلسله‌ی تازه‌ای از تصمیم‌های غیرِ منطقی خاتمه می‌یابد. پس از آن که صداهایی از نیک و بد در متن جامعه طنین‌انداز می‌شوند، مجرمان اصلی از هر گونه بازجویی و مجازات مصون می‌مانند. قربانیان خشونت به جای سلطه‌گران و مجرمان تنبیه و از صحنه طرد می‌شوند. کسانی تلاش می‌کنند در مقابل وجدان اجتماعی تاریخ، قضایا را به نحوی توضیح دهند و تحلیل کنند؛ اما در نهایت با نگاه‌های بهت‌زده و بی‌تاب و حتی بدگمان مواجه می‌شوند و هرچه را می‌بینند و می‌شناسانند، برای مخاطبان خاص و عام  گنگ و نامفهوم می‌ماند. در نهایت سران جامعه تصمیم می‌گیرند، این توضیح و تحلیل‌ها را هم به نحوی راکد و بی‌خاصیت بایگانی کرده یا محو و بی‌اعتبار کنند و حتی به حاشیه بکشانند و به این ترتیب از آنِ خود کنند، تا چیزی که می‌پندارند «نظم» بوده است، دوباره به سرعت برقرار شود.

در نهایت پروتاگونیستِ تاریخ، محل فاجعه را ترک‌کرده و ماجرا تمام شده است. آن‌چه بر جا مانده است، جامعه‌ی روان‌رنجوری است، خالی از منطق و خِرَد و با آشفتگی‌های بسیار درونیِ خود و البته هنوز ایستاده بر لبه‌ی ستیغ پرتگاه.

پرسش این است؛ با چنین جامعه‌ای چه می‌شود کرد؟   

ادامه مطلب ...