آنچه بعد از هیاهوی رسانهها اطراف انتخابات آمریکا و بازی دموکرات و جمهوریخواه برای ما باقی میماند، آثار و تبعات آن در زندگی روزمرهی ماست. سیاستمداران و مفسران در صحنه و اهالی رسانه اگر بهرهای از عقل و تدبیر و اخلاقیات داشتند، ارزش واقعی هر تغییری در وضعیت جهان را با سودمندی و مناسبات آن برای زندگی واقعی مردم و منافع ملی میسنجیدند. اما بسیاری تاکنون ترجیح دادهاند با تأکیدهای سلبی و ایجابی فراوان، اهمیت انتخاب دولت بعدی آمریکا را به حدی از تعیینکنندگی برسانند که با واقعیتهای جاری فاصلهی بزرگی دارد.
اکنون به دلیل لطمات فراوانی که زندگی و معیشت بخش بزرگی از ایرانیان دیده و زندگی را برایشان دشوار و نفسگیر کرده است، تقاطع اقتصاد و سیاست بیشترین پتانسیل ایجاد تغییر در زندگی مردم را دارد. اقتصاد سیاسی بنا به ماهیت و اهداف خود میتواند نتایج قابل لمس برای معیشت و زندگی مردم به همراه داشته باشد. پس اخذ تصمیمهای محاسبهشده و درست سیاسی برای ایران ما باز هم ضرورت و اهمیت زیادی دارد. در واقع نظام تصمیمگیری ایران اکنون لازم است هر تدبیری را از منظر اقتصاد سیاسی هم ببیند.
بنابراین روی کار آمدن دولتی که حداقل در کلام، ادعای رفع تنشها را دارد، ممکن است فضای آیندههراسی و فشار بینالمللی را بر تقاطع اقتصاد سیاسی ایران تعدیل کند، مردم را به کسبوکارها و ترمیم معیشت آسیبدیدهشان امیدوار کند. اما این تمام داستان نیست. به قول مارکس تاریخ دو بار تکرار میشود یک بار تراژیک پس آنگاه کمیک!
تجربهی دهههای اخیر نشان میدهد که این فضای امیدوارانه، بسیار شکننده و آسیبپذیر است و به شدت نیاز به مراقبت دارد. شواهدی از حافظهی تاریخی میگویند خارج از دعواهای به ظاهر سیاسی و این دولت و آن مجلس، طی سالها در ایران افراد و گروههای خاصی توسط حاکمیت پرورده شدهاند که میتوان به تناسب آنها را قشر نازک یا به اصطلاح سیاسی نومنکلاتورا نامید. این افراد با معیارهای منطبق با وفاداری به سیستم و با سلسله مراتبی مشخص در قدرت مشارکت داده شدهاند. آنها حلقهای بسته از معتمدان هستند که لزوماً سیاستمدار و صاحبمنصب نیستند؛ ولی ترکیب خاصی از تجارت و سیاست را اطراف مناصب قدرت ساختهاند. طبقهای که از انواع مجوزها و تسهیلات و رانتها و مصونیتها برخوردارند، هیچ قانونی در مقابلشان کار نمیکند و هرگز اجازهی نفوذ ناآشنایان به جمعشان را نمیدهند.
افراد درون حلقه همیشه در صف اول بهرهمندی از امکانات و منابع قرار دارند. مثل امکانات راهاندازی و تسهیل کسبوکار، امتیارات شغلی و تحصیلی برای خود و خانواده. لیست اسامیشان ممکن است سالها در جیبها دستبهدست شود و تهدید به افشای اسامیشان و چند جلسه نشستن در دادگاه جلوی دوربین کار و بار کسانی را راه بیندازد و افکار عمومی را به طور موقت اقناع کند، ولی در هر صورت آنان هرگز تحت تعقیب قضایی قرار نمیگیرند.
این افراد پایبندی به سیاست و جناح خاصی جز منافع اقتصادیشان ندارند؛ ولی همیشه میتوانند کاری کنند که چرخ سیاست برایشان خوب بچرخد. نکته هم همین جاست. دقیقاًً جایی که منافع اقتصادی حتی اندکی تهدید شود، قانون و سیاست به خدمت ایشان در میآید. دین و فرهنگ و ایدئولوژی و سنت و تکنولوژی و هر چیز دیگری هم هر وقت لازم باشد برایشان کار میکند. بنابراین حتی انتخاب مفروض یک سیاستمدار مخالف جنگ و تحریم در آمریکا هم برایشان کار میکند؛ فقط کافی است اندک چرخشی در سیاستها داده شود. دلالی و اقتصاد غیرتولیدی نومنکلاتوراها در شرایط تورمزا و بیثبات اقتصادی با سرعت بیشتری رشد میکند.
در واقع میز قانونگذاری اقتصاد سیاسی در ایران تابع رفتار همین قشر نازک است که از مناسبات تورمزا به شدت نفع میبرند و دلار را از یک ارز تبدیل به کالایی بنیادی و ضریب ثابت تعیین قیمت در بازار کردهاند. بنابراین هرگز جز نوسانات کوتاهبرد مقطعی اجازهی سقوط قیمت آن را نمیدهند و مانع از ریزش قیمتهایی میشوند که به بهانهی افزایش بهای دلار جهش کرده بودند. تاکنون نه تنها ارادهای تصمیمساز و فراتر از ادعا در مقابل خواستههای تمامیتطلبانه و فاجعهبارشان دیده نشده است؛ بلکه حتی با قوانینی خلقالساعه مسیرشان هموارتر شده است. به خاطر بیاورید که چگونه بعد از امیدواریهای برساختهای که مقدمهی توافق برجام شدند، بازار در آستانهی ریزش قیمتها قرار گرفت و چگونه سیاستهایی خاص، سراشیبی قیمت را به سرعت معکوس کرد.
در بزنگاه اقتصاد سیاسی همیشه این نیروی پرزور و قویشده مانع کاهش قیمتها شده و تورم و رکود در تولید را در مسیر بیبازگشتی قرار داده است.
بعد از فروکش کردن التهاب انتخابات آمریکا، سیاستمداران ایرانی بار دیگر در معرض انتخاب قرار دارند که در عمل نشان دهند منافع عموم ایرانیان برای ایشان اولویت دارد یا منافع وابستگان و شرکای تجاریشان.