درست همان زمانی که اصرار میشود در خانه بمانیم و بیرون نرویم. همزمان توصیههای دیگری میشود که درخانه، درونِ خود نمانیم. امیدوار، سرگرم و خوشحال باشیم و به کرونا فکر نکنیم. کلیت رسانهها و کسانی که ناخواسته در فضای مجازی با آنها هم نوا میشوند و توأمان امر به ماندن و نماندن میکنند؛ حقیقتی بزرگ را میپوشانند. اینکه امکانِ درخانه ماندن، رفتاری با تبعات اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی است. آنها تمام این تبعات را بیرون پنجرهی توجه شما میگذارند.
رسانهها، چهرهها و کارشناسانی که این روزها مردم را به سوژههای روانشناسانه فرو کاسته، آنها را به سرگرمیهای درون خانه و به تعویق انداختن دلخوشیهایشان فرا میخوانند، کرونا را در حد مشکلی فردی و بهداشتی نشانمیدهند که با دستکش و اسپری الکل و مدتی بازی و سرگرمشدن در خانه و دعا و مثبتاندیشی قلابی حل خواهد شد. از این رو حتی یک بیماری با واگیر جهانی هم موضوعی نیست که تبدیل به یک درخواست جمعی از حاکمیت، برای کنترل شرایط و بهبود ساختارها شود. گویا بحران هر قدر هم بزرگ و فراگیر در همهی جامعه باشد، میتوان آن را خرد کرد و درون خانهها محصور کرد.
اگرچه پیداست که هر فرد باید، سهم شخصی خود از مسئولیت مراقبت از خود و دیگری و کنترل بحران را، به عهده بگیرد، اما هرگز نمیتوان امری چنین اجتماعی را به امر فردی فروکاست. کرونا بحران و مسألهای است که اگر در تمامیت اجتماعی خود فهمیده نشود؛ کنشی اجتماعی برنمیانگیزد. کنشی که برای پاسخگوکردن نهاد حاکمیت ضروری است.
همهگیری سریع این بیماری اگر چه باورها و نمادهایی را در حوزه فردی و اجتماعی و حتی سیاسی فرو ریخت و از درون تهیکرد؛ اما هنوز بسیاری از مسائل در چنبرهی واقعیت سفت و سخت اقتصادی و سیاسی گرفتار است و چه بسا وضعیت «بعد از بحران» خفهکنندهتر از خود بحران باشد
از این رو باید مکرر پرسید؛ آیا افراد به تنهایی قادر به حل مسائل کلان اجتماعی و اقتصادی هستند؟ فرد چگونه میتواند زندگی خود را به خوبی و درستی پیش ببرد؛ آن هم درجامعهای که برای انبوهی از مردم محرومیت ساختاری وجود دارد؟ ساختاری که تعیین میکند کدام زندگی ارزش بیشتری دارد و زندگی چه کسانی کمارزش یا بیارزش است و احتمالاً نیازی به گنجاندن در آماررسمی تلفات هم ندارد.
ساختاری که در بحبوحهی بحرانی جهانی، با شدت تمام مشغول چینش مهرههای دیپلماسی و ایدئولوژیک و رسانهای بازی قدرت برای بقای خود است. وزیرش که در پی درخواست علنی وام از بانک جهانی حتی به اجلاس بانک جهانی دعوت هم نشده، در ویدئویی عجیب، از لزوم خانهتکانی اضطراری در افکار اهالی قدرت میگوید، نهادهای ایدئولوژیکش پیامهای کاریکاتوری افراطی و تند جهت سرگرمشدن محافل مجازی روشنفکران صادر میکنند و در گوشهای آن سوتر از شوخی کوچک جوانک بازیگری با رأس ساختار هم نمیگذرند تا همچنان با حفظ اقتدار و هیمنه ! و وعدهها و اشکها و لبخندهای رسانهای مردم بینوا را دست خالی و تنها به مقابله با بحران بفرستند.
با این همه ... بله! خانه و زندگی من اینجاست. من در خانهام محصورم. اما واقعیت آن بیرون جاری است، در هم پیچیده و پر از تنشِ زندگیهایی که من فقط یکی از آنها هستم. پس زندگی من محصور در خانهام نیست. ساختاری که زندگیها را ارزشگذاری میکند، زندگی عدهای را به واسطهی آن چه هستند و دارند از شفافیت اطلاعات، آموزش، حمایتهای لازم و سریع اجتماعی و اقتصادی، خدمات درمانی با کیفیت، امنیت شغلی و اشکال گوناگون به رسمیت شناختهشدن اجتماعی محروم میکند؛ لاجرم زندگی و جامعهای بد است. آدورنو درست میگوید: «زندگی بد را نمیتوان خوب زندگی کرد.»