تصور کنید به پیرمرد محترمی که با ماسک و دستکش و رعایت فاصلهگذاری هوشمند در صف پیشخوان ادارهی بیمه تکمیلی بازنشستگان ایستاده تا بلکه بتواند پول کمی از بابت هزینه خرید عینکش دریافت کند، بگویید شما در سایهی «نئولیبرالیسم» گیرافتادهاید. با تعجب و مشکوک به سلامت عقلی شما نگاهی به سرتا پایتان خواهد کرد و به احتمال زیاد شما را جدی نخواهد گرفت. او به همراه تمام مردم کلافه و گرفتار و خستهای که در راهرو ساختمانهای اداری، بیمارستانها، بانکها، شهرداریها، اتحادیهها، خیابانها و پشت پیشخوان دولت الکترونیک و کافینتها و ... برای پیش بردن کارهای روزمرهشان ناچارند؛ هر روز بیشتر تقلا کنند و کمتر نتیجه بگیرند، حتی اسم نئولیبرالیسم را نشنیدهاند. البته در واقع تفاوت زیادی بین آنها و کسانی که این اسم را شنیدهاند و حتی دربارهاش بحث و جدل میکنند نیست. ما هنوز نئولیبرالیسم را درست نمیشناسیم، در صورتی که مثل مه غلیظی روزبهروز بیشتر زندگی اجتماعی سیاسی و اقتصاد ما را در برِ خود میگیرد. در ادامهی این یادداشتها دلیل این ادعا روشن خواهد شد.
ممکن است به نظر بیاید، شناختن آن هم چیز زیادی را تغییر نخواهد داد. اما این تصور نادرستی است و دقیقاً به همین علت نئولیبرالیسم و مجریان آن میل چندانی به شناختهشدن ندارند. شناختهشدن، همواره سیاستها را از درون غبار و ابهام بیرون میکشد و قابل نقد میکند. شاید به دلیل همین انتقادهای نامطلوب برای اهداف نئولیبرالیسم است که نه در رسانهها، که حتی در مراکز آکادمیک و پژوهشیشان حرف چندانی از نحوهی هدایت و کنترل سازمانها و جلسات و سمتها و مشاورههای زیرپوستیشان به سیاستمداران نمیزنند.
البته نئولیبرالیسم مئل همهی ایدئولوژیهای دیگر برای سرپا نگه داشتن منطق سودآفرینی و سرمایهداری بیحد و مرزش نیاز به ساختن روایتها و معناهایی هم دارد. نمونههای بسیاری از مولتی میلیاردرها و غولهای سرمایه، همین جا در کشور ما با حفظ سمت ٍدر لیست ممتاز ثروتمندترینها و کارآفرینترینها، مؤسس و بنیانگذار مراکز آموزشی و مشاورهای و پژوهشی و حتی فرهنگی و خیریهای هم هستند. چه وسیلهای بهتر از اینها برای توجیه و مشروعیت پروژههای سودآفرین؟
وظیفهی این مراکز است که این مفهومها و روایتهای مدرن را برای ایجاد شور و شوق جلب همدلی و همکاری مردم و در حقیقت قانعکردن منفعلانهی مردم بسازند. برخی از آنها علنی از ساختار سرمایه و موفقیت در کسب سود بیشتر و حتی نابرابری به مثابهی یک فضیلت و استعداد ژنتیک حمایت میکنند و همچنین تلاش میکنند هر سیاستی در این زمینه را مثل قوانین طبیعت، بدیهی و حتی ضروری جلوه دهند.
آنها همواره در کمین فرصتهای طلاییاند. بحرانی مثل کرونا برایشان، بهترین فرصت است که از حواسپرتی مردم استفاده کنند و سیاستهای حساسیتبرانگیزشان را بیسروصدا و با کمترین هزینه اعمال کنند. جایی که سیاستهای داخلی کافی نباشد، اشاره به جهانیبودن بحران و استفاده از فشارهای بینالمللی تحریم و سیاستهای اقتصاد نئولیبرال جهانی، حتماً چارهساز خواهد بود.
اصل چیزی را بگو که به آن عمل نمیکنی و در عوض به چیزی عمل کن که دربارهاش حرفی نمیزنی؛ بر سیاست رهبران امروز حکمرانی میکند. بدیهی است که رویارویی و مبارزه با چیزی که نامرئی و گمنام است، بسی دشوارتر از مقابله با یک حریف شناخته شده است، پس تلاش حداکثری این است: برای برنده شدن، نورافکنها را به صحنهی دیگری بتابان و ناپیدا عمل کن.
در مجموعه یادداشتهایی با عنوان مشکلاتی که نامی ندارد و با هشتگ #نئولیبرالیسم تلاش خواهم کرد، دربارهی دلایل و شواهد پنهانی که میتوان از حکمرانی بلامنازع مؤلفههای نئولیبرالیسم اقتصادی و سیاسی و عواقب بحرانی آن که کم و بیش در بافت فرهنگی و اجتماعی کشورمان، بی سر و صدا در حال اجراست، بنویسم.