نوشتن در آستانه

تسلای خاطری ... عجیب، مرموز، چه بسا خطرناک و شاید رهایی بخش http://t.me/elhammrad

نوشتن در آستانه

تسلای خاطری ... عجیب، مرموز، چه بسا خطرناک و شاید رهایی بخش http://t.me/elhammrad

لذت ماهی آزاد بودن

 گمراه نشوید! وقتی برخلاف جریان آب شنا می‌کنید چیزی که می‌تواند فشار و استرس روی شما را کمتر کند، خاموش کردن صداهای بیرونی است. صداهایی که از بیرون مدام به شما می‌گویند: سخت نیست؟ چرا کار مناسب‌تر و آسان‌تری انتخاب نکردی؟ کار تو که ارزشی ندارد! زن‌ها در فلان کار بهتر یا بدترند!

به نظرم زن‌ها از جایی به بعد، همین جا گمراه می‌شوند، جایی که می‌گذارند این صداها برای مهارت‌های حرفه‌ای و مسیر شغلی‌شان تصمیم بگیرند. سال‌هاست که زنان در انواع رشته‌های مهندسی تخصص و مهارت یاد می‌گیرند، اما هنوز خبر چندان مهمی از زن‌ها در صنعت نیست. منظورم البته ویترین‌های نمایشگاهی و رسانه‌ای صنعت نیست.

شاید چون آن دیوار، سقف، صخره یا هر چیز شیشه‌ای که گفته می‌شود در مسیر پیشرفت‌ اجتماعی زنان هست، در بسترها و محیط‌های صنعتی، چندان هم شیشه‌ای نیست. حتی سخت و کدر و غیر قابل نفوذ به نظر می‌آید. در کارهای مهندسی یک سلسله مراتب خیلی واضح وجود دارد. کارها هر چه فنی‌تر و تخصصی‌تر و محاسباتی‌تر باشند، ارزش بیشتری دارند. کارهای مدیریتی، کنترل پروژه و نظارت کمتر می‌ارزند و امور اجرایی مربوط به ارتباطات و جلسات هماهنگی و فروش و بازاریابی که در اصل کار فنی و مهندسی محسوب نمی‌شوند و اغلب مهندسان مرد به میل خود انتخابشان نمی‌کنند. همین جا مغزهای سیستم به کار می‌افتند و مهندس‌های زن را حتی اگر توانایی‌های فنی بالایی داشته باشند؛ برای همین خرده‌کاری‌هایی که مهارت از نوع ارتباطی و پی‌گیری و پرداختن به ریزه‌کاری‌های روتین و یکنواخت و مراقبت‌ و حوصله و لبخند و عواطف بیشتری لازم دارد، مناسب تشخیص می‌دهند. حتی اگر ناچار شوند، مسیر ترفیع کنترل‌شده‌ای را از این‌جا برای زنان باز می‌کنند.

مهندسان زنی که یک بار با تحصیل در رشته‌های مهندسی کلیشه‌های جنسیتی را شکسته‌اند، حالا در انتخاب مسیر فرصت شغلی و جابجا شدن در حرفه‌های درون صنعت، باید با قدرت بیشتری این کار را بکنند؛ در واقع فقط باید صدای علایق و اشتیاق واقعی خودشان را بشنوند.

در غیر این صورت با رانده شدن به موقعیت‌های کم‌ارزش‌تر در دنیای صنعت، کلیشه‌های جنسیتی در مورد توانایی فنی مهندسان زن را تقویت می‌کنند و تا ابد مجبورند استرس پنهان و ساختگی ناهماهنگی هویت جنسی و شغلی‌شان را تحمل کنند، تنش آشکار مقایسه‌ی دایم و احساس پذیرفته نشدن فرسوده‌شان کند یا دست از کار بکشند.  

جالب است که تجربه‌ی زیسته‌ی من در صنعت می‌گوید، این کلیشه‌ها در میان مردهای روشنفکر و تحصیل‌کرده و یقه سفیدهای صنعت پررنگ‌تر است تا در بین کارگران یقه آبی بدنه‌ی صنعت.  اولی‌ها  در محیط کار، مهندس زن را تا جایی تحمل می‌کنند که حیوان ملوس و ویترینی دست‌آموزشان شود یا نگهبان وردست و پاچه‌گیرشان. اگر ایده و ابتکاری از خودت داشته باشی یا انتقادی به فرایند کار و زن هم باشی، بلافاصله زیر پایت خالی شده و تحمل نخواهی شد. اما یقه‌آبی‌هایی که اوایل با دیدنت در کارگاه دست از کارشان می‌کشیدند، حالا بیشترین اعتماد را به مهارت و کار و مسئولیت‌شناسی تو دارند.

پس به زنان و دختران مهندس می‌گویم ... گمراه نشوید! کمی پیچیده است، ولی باور کنید که شما هم مهندس هستید.

پی‌نوشت یکم: این داستان شباهت زیادی به جاگیری زنان در عرصه‌ی سیاست دارد. آن‌جا هم هنوز باید پرسید عرصه یا ویترین؟ متن یا حاشیه؟

پی‌نوشت دوم: من امسال آن هم با تأخیر فهمیدم که از سال 2017 روز 23 ژوئن به اسم روز جهانی زنان مهندس و تشویق ورود زنان به رشته‌های مهندسی در تقویم سازمان ملل ثبت شده است. مناسبتی در کارست؛ یعنی کار فنی و مهندسی هم‌چنان اسیر کلیشه و باور جنسیتی است.

پی‌نوشت سوم: کار هم که بدون شعار و هشتگ پیش نمی‌رود؛ پس شعار امسال این روز برای زنان: جهان را شکل دهید. #ShapeTheWorld

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد