نوشتن در آستانه

تسلای خاطری ... عجیب، مرموز، چه بسا خطرناک و شاید رهایی بخش http://t.me/elhammrad

نوشتن در آستانه

تسلای خاطری ... عجیب، مرموز، چه بسا خطرناک و شاید رهایی بخش http://t.me/elhammrad

فهمیدن را به بها دهند نه بهانه!

دلیر باش در به کار گرفتن فهم خویش! کانت در آغاز رساله‌ی معروفش از انسان معاصر خود می‌خواهد که از فهم خود استفاده کند. راستی مگر مردم از فهم و ادراک خودشان استفاده نمی‌کردند؟ مهم‌تر این که چرا چنین کاری نیاز به شهامت و دلیری داشت؟

در ابتدا به نظر بدیهی می‌آید که انسان برای کارها و تصمیم‌گیری‌های زندگی از فهم و ادراک خودش استفاده کند؛ اما درخشش کار فیلسوف این‌جاست که این بدیهی بودن را دوباره به پرسش گرفته است. واقعیت این است که بشر هنوز هم خطاهای ابلهانه می‌کند. چرندیات در طول تاریخ به شکل‌های تازه تولید شده و کار می‌کنند. انسان مدرن هنوز در محاصره‌ی حماقت و نوخرافه‌هاست. امروز هم، نیروی فهم انسان اسیر و دربند زنجیرهایی است که برخی نامرئی‌اند. ترس، تقلید کردن، نیازهای روانی مثل نیاز به توجه دیگران، تعصب داشتن، بی‌اطلاعی از روش‌های درست فکر کردن، خودسانسوری و متوسل‌شدن به خیرخواهانی که می‌خواهند به جای ما فکر کنند، برخی از این زنجیرها هستند.

این که از فهم خودمان استفاده کنیم و چرندیات را از اطلاعات درست تشخیص دهیم؛ دیگر نه نیازی فلسفی بلکه ضرورتی است که برای حیات و بقای ما لازم است. در آوار سهمگین پیام‌ها و توصیه‌ها و اخبار و ... توسل به حرف‌های پرت‌وپلا و چرند ممکن است به قیمت از دست رفتن انسانیت ما و یا حتی جان ما تمام شود.   

خدمتکار خانه‌‌ی کانت هر روز رأس ساعت 4:45 او را با این جمله از خواب بیدار می‌کرد:«دیگر وقتش است!» برای ما هم دیگر وقتش است که از ابزارهای مناسبی برای تشخیص اعتبار هر آن چه که دریافت می‌کنیم استفاده کنیم.  

1-     ببینید! اگر موضوع طوری است که با مشاهده روشن می‌شود و امکانش هست، بروید خودتان مشاهده کنید. اغلب با این که وقت و امکانش هست این کار را نمی‌کنیم چون فکر می‌کنیم می‌دانیم. تصور دانستن خطای مهلکی است که در کمین ماست.  

2-     شک کنید! از هر ادعایی دلیل محکمش را بخواهید. بیشتر پرت‌وپلاها، لابلای حرفهای درست و علمی جاسازی می‌شوند. مثل سیب‌های کرم‌خورده‌ای که لابلای سیب‌های سالم به ما می‌فروشند. روش درست این است که جعبه را خالی کنید، سالم بودن  تک‌تک سیب‌ها را وارسی کنید و بعد یکی‌یکی در جعبه‌ی‌ ذهن بچینید.

3-     بخوانید! نوشته‌های خوب عصاره‌ی ذهن انسان‌های دیگرند. هر چه بیشتر بخوانید، گویا بیشتر زیسته‌اید و تجربه کرده‌اید، دنیا را دیده‌اید. زیاد که بخوانید گزینه‌ها زیادند. به دلایل جدید فرصت بدهید با شما حرف بزنند. ذهن شما برای انتخاب باید خودش وارد عمل شود.

4-     گوگل کنید! اطلاعات جمع‌آوری شده در اینترنت برای همین است. تا جایی که فرصت هست و بلدید، به جاهای مختلفی سر بکشید. مخصوصاً اگر شواهدی برای یک ادعا به شما معرفی کرده‌اند. صحت وجود آن‌ها را تا حد ممکن بررسی کنید. اگر مطمئن نشدید حداقل می‌توانید از تکرار آن ادعا خودداری کنید.

5-     تعصب را بشکنید! اگر مثل اکثر مردم علایق راسخ و پرشوری درباره‌ی یک شخصیت، شهر و زبان و قومیت، مذهب یا جنسیت‌تان دارید، راه‌هایی هست که کیش شخصیت وی یا تعصب پنهان را به شما نشان دهد. تعصب‌ها را انکار نکنید، به حال خود نگذارید، بتدریج ذهن را فلج می‌کنند. اگر نظر و عقیده‌ی مخالفی شما را عصبانی می‌کند یعنی در ناخودآگاه‌تان می‌دانید که دلیل مناسبی برای تعصب‌تان ندارید. اگر کسی روی عقیده‌اش بی‌دلیل پافشاری کند، واکنش ما خنده یا دلسوزی است نه عصبانیت.

6-      منبع معتبر بخواهید! گاهی شما را سراغ منابعی بزک‌شده می‌فرستند که وجود خارجی ندارد یا این که اصلاً قابل مراجعه نیست. در حالی که منبع غیر قابل مراجعه بی‌اعتبار است. وقتی چیزی از کسی نقل می‌شود باید دید او کیست؟ تخصص و توان اظهارنظر در این مقوله را دارد؟ کلمات پرهیبت، نامفهوم و به کار گرفتن زبان‌های دیگر و حتی مدرک تحصیلی گوینده، خود به خود منبع را معتبر نمی‌کند.

7-     باور نکنید! بیشتر محتواهای چرند با مقدمه‌های کوچک و حتی درست ولی بی‌ربط، ادعاهای بزرگ و خیلی عجیب می‌کنند. هر زمان ادعاهایی کمرشکن در کانون نگرانی‌ها و آرزوهای مردم مطرح می‌شود. بیشتر این ادعاها فریب‌کارانه، مشکوک و نادرست‌اند.

8-  مراقب باشید! شبه‌استدلال‌ها یا مغالطه‌های معروف را بشناسید. همین‌طور به شدت  حواس‌تان به حرف‌ها و موقعیت‌هایی که خودستایی شما را تقویت می‌کنند، باشد. کسانی که قانع می‌شوند برتری‌های ویژه‌ای نسبت به دیگران دارند، به طور معمول دلایل‌شان  بیشتر از جنس مغلطه، حماقت یا توجیه است.

9- در نهایت باز هم شک کنید! شک شما، شکی اخلاقی و به مفهوم سوءظن نیست. این شک همان نیروی محرکی است که انسان غارنشین را متمدن کرد. شکی است که نیروهای خلاق انسان را آزاد می‌کند؛ پس به انسانیت انسان خوش‌بین باشید ولی همواره به خبر دست‌یابی انسانی به حقیقت مطلق بدگمان باشید. اندیشیدن توأم با دقت همواره پروژه‌ای ناتمام است.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد