-
ضرورت برافراشتن بادبان ها
یکشنبه 25 اسفند 1398 19:01
« غمین است جان؛ دریغا ! اگرچه خواندهام تمام کتابها را. گریختن ! گریختن به دوردستها !» قطعهای است معرکه و بدیع از یک شعر. استفان مالارمه وقتی میگوید غمین است جان؛ از کدام غم میگوید؟ او که تا سرحد مرگ، خوانده و آموخته و عشقورزیده و همآغوش لذتها بوده؛ زندگی را به تمامی زیسته است...به نظرم شاعر از لحظهای میگوید...
-
در باب حق نظر داشتن
شنبه 24 اسفند 1398 16:35
در زمانهای شگرف بسر میبریم؛ زمانهای ناآرام در جهانی همواره در حال نوشدن و تغییر. جهان آکنده از رخدادهاییست که به مثابهی خلق امکانهایی نو برای انساناند. هم اوکه در سرعت به ظاهریکنواخت و ملالآور زمان، تن به عادت پیشرفت و ترقی سپرده؛ آسوده غرق در لذتدیدن منظرههای اطراف راهست، رفتن و حتی موقتیبودن و...
-
در ابتدا...
چهارشنبه 21 اسفند 1398 21:13
چند سال پیش، کنج دیگری برای نوشتن را ترککردم؛ به خیال گریختن از عادت و قدمنهادن بر آستانهای نو ... رهایشکردم؛ تا راهیشوم برای یافتن. شاید خلوت و گریز، راهیست برای اینکه آدم بتواند یگانگیاش را رخشان و فرازین ببیند. اما اگر نوشتن، تسلای خاطری باشد؛ آنچنانکه کافکا میگوید؛ چرا باید رهایش کرد؟ حتی در راه. این...